نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





ترانه..

من ترانه می سرایم

تو ترانه می نوازی

در ترانه های من اشک است و بی قراری

یک بغل از ارزوهای محالی…

تا ابد چشم انتظاری…

فکر پایان و جدایی…

ترسم از این است که شاید

در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی…

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:4 | |







ای روزگار

ای روزگار دل من بی گناه بود

اونی که اومد شکوندش بی دینو

بی خدا بود تیری که زد به قلبم

خیلی آروم و  بی صدا بود

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:3 | |







چه میخواهی از جونم


گذشت و گذشت ... اما چه تلخ گذشت، ای روزگار دیگر

 چگونه میخواهی با چرخو فلکت ما را بچرخانی، ای روزگار

 دیگر چه میخواهی از جانم  من که هی غم بر دوشم میگذاری،

 غم هایی که دیگر من طاقت آن ها را ندارم، غم هایی که دارند

 زندگی را برایم سیاه می کنند، ای روزگار دیگر چه میخواهی از

 جانم من، منی که سرم در لاک خود بود و نمیدانستم عشق و

 عاشقی چیست؟ روزهارا اینطور برایم پشت سر هم چیدی که

 با یه چشم به هم زدن با تمام وجود دل باختم و دیوانه ی او شدم،

 ای روزگار اگر نمیدانستی که من به او نمی رسم چرا او را سر راه

 من قرار دادی؟ که حال از نبودنش زندگی اینطور برایم سیاه شود .....!!

 

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:0 | |







دیوانه میشوم

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:58 | |








 
 
 
 
 
شايد آنروز كه نقاش خيال
روي پيشاني 
ما نقش كابوس زمان را مي ريخت
رنگ مهتاب نبود 
رنگ شب بود و سكوت 
كه گره هاي ترك خورده ي عشق
روي تابوت زمان نقش شدند
نتوانستم من باز كنم 
چون مرا در قفس ديگري از عشق بيانداخت به دام
و تو آزاد و رها در تپش پنجره ها غرق شدي
رنگ تقصير نداشت
دست خلاق هنر مند جهان 
قصه ي ما را با هم
روي يك بوم كشيد
Upgrade your email with 1000's of emoticon icons
 
 
چندروزي است كه تنهابه تومي انديشم
ازخودم غافلم امابه تومي انديشم
شب كه مهتاب درايينه من مي رقصد
مي نشينم به تماشابه تومي انديشم
چيستي؟خواب وخيالي؟سفري؟خاطره اي؟كه دراين خلوت شبها به تومي انديشم


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 2:20 | |







گوش کن


گوش کن

          یک نفر
                   آنطرف پنجره بسته
                                          تو را می خواند
و نسیم
       لای این پرده آویخته را می کاود
                                                تا تو را در یابد
نور خورشید که از منزل پر مهر خدا آمده است
لب درگاه تو
                   در یک قدمی می ماند
قلب این پنجره از دست غم پرده
                                         به تنگ آمده است
پرده را برداریم
                    دل این پنجره را باز کنیم
تا که آن نور سپید
                      به سلامی آرام
لب این قفل گره خورده به چشمان تو را باز کند
گوش کن
           یک نفر در تو
                             تو را می خواند
و خدایت آرام
                  در دل تنگ تو
                                      آهسته تو را می کاود


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 2:15 | |







خداوندا


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 2:13 | |







بعدتو


 

 

 
بعد از تو دلم هميشه گريان باشد
چون موج اسير خشم طوفان باشد
بعد از تو شود نگاه من خشک به در
تنها و غمين و بی نگهبان باشد
بعد از تو دگر نمی پذيرم دل را
دل را هوس هميشه نالان باشد
آن موی سيه چشم خمار آلودت
من باشم و اين قلب پريشان باشد


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 2:9 | |








دلم گرفته از آدم هایی که میگن هواتو دارن ولی معنی شو نمی دونن 
از اونایی که میخوان

 

 فقط مال اونا با شی اماخودشون فقط مال تو نیستند از اون های

 

که زیر بارون برات می میرن ولی وقتی آفتاب شد همه چیز از یادشون میره

 

از اونایی که سرشون خیلی شلوغه .

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 2:6 | |







من


من دراین خلوت دلگیر 
جان می سپارم امشب
تقسیم می کنم سکوت را 
با سکوت...
وتو درآنسوی این شب
با غم ها بیگانه
می گریزی از یاد من
شاید اما در خیالت
یاد من می شکفد
من ولی در این خیالم
که در چشمهای خسته ات
امروز شادی کجا بود...؟

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 2:6 | |







هرکس ، بهایی می پردازد.

 بعضی ها بهایِ رفتن.

 بعضی ها بهایِ ماندن.

 بعضی ها دلشان را می گذارند و می روند.

 بعضی ها می مانند ، بی دل بستن.

 بعضی ها دل می کنند و میروند.

 بعضی ها می مانند ،

چون نمی توانند دل ببرند!

 تو چه بهایی می پردازی؟

به که باید دل بست؟

به که شاید دل بست؟

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 1:59 | |







من خسته ام

این چه عشقیـست که در دل دارم
من از این 
عشق
 چه حاصل دارم
میگریزی ز مـــــن و در طلبت 
باز هم کوشش باطــــــل دارم
باز لبهای عطـــــش کرده مـن 
عشق
 سوزان تــــــو را میجوید
میتپد قلبمــــو با هر تپشـی
قصه 
عشق
 تــــــــو را میگوید

من خسته ام
وغرورم اجازه نمی دهد
بیفتم از پا
حتی تبرهایی که در ریشه هایم
گیر کرده اند
با تعجب نگاهم می کنند
این درخت مگر چند ساله است !؟!


بخت اگر از تـــــو جدایـم کرده
میگشایم گــره از بخت چه بـاک
ترسم این 
عشـــق سرانجام مـرا
بکشد تا به سراپرده خــــــــاک 
این چه 
عشق
یـست که در دل دارم
من از این 
عشق
 چه حاصل دارم

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:29 | |







خدایا عاشقتم میدونم ما انسان ها بدیم


««هیچ وقت دوست نداشتم این مناجات رو تو وبلاگم قرار بدم ولی افسوس حقیقت تلخ است»»

 

خدایا کفر نمی‌گویم، 
پریشانم، 
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! 
مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی. 
خداوندا! 
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی 
لباس فقر پوشی 
غرورت را برای ‌تکه نانی 
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ 
و شب آهسته و خسته 
تهی‌ دست و زبان بسته 
به سوی ‌خانه باز آیی 
زمین و آسمان را کفر می‌گویی 
نمی‌گویی؟! 
خداوندا! 
اگر در روز گرما خیز تابستان 
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی 
لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری 
و قدری آن طرف‌تر 
عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌ 
و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد 
زمین و آسمان را کفر می‌گویی 
نمی‌گویی؟! 
خداوندا! 
اگر روزی‌ بشر گردی‌ 
ز حال بندگانت با خبر گردی‌ 
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. 
خداوندا تو مسئولی. 
خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن 
در این دنیا چه دشوار است، 
چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:23 | |







مرگ یادتو



بعد از مرگم بر مزارم بیا
مبادا از گورستان خلوت وحشت کنی
زیرا در آنجا قلب من آرام خفته,
مبادا اشک بریزی زیرا چشمان من همراه با تو اشک خواهد ریخت
هرگاه شمعی را در حال سوختن دیدی مرا به یاد آور
هرگاه ترانه غم انگیزی شنیدی
آنرا به یاد من زمزمه کن زیرا من هر کجا که باشم به یاد تو خواهم بود...


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:22 | |







پرواز

برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی ست. لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی. پرهایش را بزن...خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند.

 

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:19 | |



صفحه قبل 1 ... 27 28 29 30 31 ... 46 صفحه بعد